گفتمان سبک، رهیافتی موثر در تحلیل بینامتنیتی متون عرفانی)مطالعه موردی: هفت اورنگ جامی و مثنوی مولوی(

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 129

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MATNPAGOOHI11_074

تاریخ نمایه سازی: 10 آذر 1401

چکیده مقاله:

از ظهور اصطلاح و مفهوم بینامتنیت به وسیله ژولیو کرستوا بیش از شش دهه می گذرد.این نگرش که در تقابل با نگرش به متن ادبی به عنوان محصول جامعه مولف و یا به عنوانیک فضای روانشناسانه برآمد، دائما در حال تکامل و توسعه قرارگرفت و اندیشمندانبزرگی به مطالعه در این شاخه گرایش یافتند. یکی از این محققان، مایکل ریفاتر، زبان-شناس برجسته امریکایی است که به بینامتنیت، نگرشی متفاوت از همکاران خود دا رد.اندیشه های زبانی و ادبی ریفاتر، به طور کل، در کشور ما چندان معرفی و تحلیل نشدهاست. یکی از مهمترین آراء ریفاتر درباب بینامتنیت متون ادبی، گفتمان سبک نام داردکه به طور خلاصه به این امر اشاره دارد که در یکی از انواع بینامتنیت، ادیب متاخر،اگرچه مضامین یا قالبهای زبانی یک یا چند ادیب مشخص پیش از خود را اخذ میکند،اما با درج ویژگیهای سبک شخصی خود، به خویی و آشکارا نشان میدهد که قصد وی،به نوعی برترساختن کلام خود و امتیاز آن بر ادبای پیش از خود است. ریفاتر، به اینمورد، گفتمان سبک گفته و علت این نامگذاری هم به این امر بازمیگردد که مفهومگفتمان بر نوعی تشخص و قدرت کلام یک حزب یا شخص و نفوذ آن بر دیگران اشارهدارد. بنابرنظر ریفاتر، گفتمان سبک در برخی متون به ویژه از نوع عرفانی وجود دارد وبرای تشخیص آن، پنج شاخصه معرفی کرده است. برای آشنایی بهتر خوانندگان محترمبا نظریه گفتمان سبک، پس از معرفی مفصل این نظریه، به ذکر و تحلیل مواردی از هفتاورنگ جامی پرداخته می شود که اگرچه جامی در ذکر این موارد تحت تاثیر مولوی بوده،گفتمان سبکی وی، ارزش کار او را به خوبی مشهود میکند.

نویسندگان

رضا ابوالقاسمی

دانش آموخته کارشناسی ارشد دانشگاه فرهنگیان کرج