مولوی و تعویق یک تداعی در مثنوی

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 240

فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

LCONF07_243

تاریخ نمایه سازی: 26 آبان 1401

چکیده مقاله:

تداعی معانی یکی از مقولات ذهنی- روانی بشر است که در روان شناسی مورد مطالعه قرار می گیرد. تداعی فراخوان مفاهیم و امورات ذهنی بر اساس قوانین مشابهت، مغایرت و مجاورت است که در فرد به صورت غیر ارادی رخ می دهد. در ادبیات داستانی و روایت شناسی، تداعی معانی یکی از شیوه های روایت برشمرده می شود که در آن راوی هرآنچه را در ذهن خود و یا شخصیت داستان خطور می کند بر زبان می راند. روایت در مثنوی معنوی به دلیل کاربست تداعی، پاشان و پریشان می نماید. از نگاهی دیگر تداعی معانی یکی از عوامل مهم انسجام اجزای قصه در مثنوی است. مولانا با گریزهای متعدد و برش های پیاپی روایتی مدرن و امروز ی به دست داده است. این گریزها معمولا با بازگشت همراه است و راوی، قصه ناتمام را به نهایت می رساند. اما در روایت قصه هاروت و ماروت، سیلان مفاهیم، سبب تعویق در تشریح قصه می گردد به طوری که قول راوی مبنی بر نقل جزئیات قصه محقق نمی شود. نویسنده این جستار بر آن است که با روشی توصیفی- تحلیلی بر مبنای خوانش متن مثنوی به بررسی تعویق یک تداعی بپردازد. فراخوان قصه های مشابه در ناتمام ماندن روایت قصه مورد نظر نقش پررنگی دارد. راوی به سبب سیل مفاهیم متداعی در هر بار که قصد تشریح قصه را دارد در پیشبرد هدف خود متوقف می شود و این یکی از موارد معدودیست که مولانا قصه را ناتمام گذاشته است.

نویسندگان

مهدی رستمی

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سلمان فارسی کازرون