تبیین تدریس با کیفیت از منظر نظریه انتخاب ویلیام گلاسر و واکاوی میزان همسویی آن با "تکلیف گرایی حداکثری"

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 116

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CEDP05_021

تاریخ نمایه سازی: 24 مهر 1401

چکیده مقاله:

این پژوهش می تواند یک پژوهش میان رشته ای باشد. تئوری انتخاب مربوط به حوزه روانشناسی مثبت گرا است که در گستره روان شناسی، علوم رفتاری و روان پزشکی فعال استو نظریه تکلیف گرایی حداکثری مربوط به حوزه برنامه درسی است. این پژوهش بر آن استبا توجه به قلمرو تئوری انتخاب در مدرسه و روابط معلم و شاگرد به تبیین میزان همسوییاین تئوری با نظریه تکلیف گرایی حداکثری (نظریه خاکستری) بپردازد. هدف این پژوهشتبیین جایگاه تئوری انتخاب در رشته برنامه درسی و یافتن نسبت همسویی این تئوری بانظریه تکلیف گرایی حداکثری (نظریه خاکستری) است. این پژوهش به لحاظ هدف توسعهای است و از نوع توصیفی است. نتایج پژوهش نشان داد که این تئوری بسیار همسو بادیدگاه تحقق خود یا ارتباط شخصی در برنامه درسی است و همینطور نظریه انتخابگلاسر رابطه میان تدریس و یادگیری را همسو با نظریه خاکستری است. دکتر مهرمحمدیدیدگاه نخست (فنسترماخر) را مشروط به دو بند تایید کرده است که تئوری انتخاب با بنداول آن همسو است. با توجه به تاکید نظریه خاکستری بر مسئولیت معلم و کارگزاران علاوهبر مسئولیت یادگیرندگان در امر یادگیری، این نکته بسیار همسو با موازین مدارس کیفیگلاسر است، در تئوری انتخاب پذیرش مسئولیت در قبال انتخاب افراد از اصول برجستهاست. تدریس در تئوری انتخاب بسیار همسو با تدریس با کیفیتی است که فنسترماخر بیانکرده است. این نوع تدریس مسئولیت دشواری بر عهده معلم دارد که اینها همه مورد تاکیدنظریه خاکستری است.

نویسندگان

سمیه آزاد

کاندیدای دکتری روان شناسی تربیتی دانشگاه الزهرا (س)

محمود مهرمحمدی

استاد تمام دانشگاه تربیت مدرس تهران