تاثیر طلاق بر خانواده و رفتار فرزندان در ارتکاب جرایم آنها

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 385

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CONFEP01_1148

تاریخ نمایه سازی: 10 خرداد 1401

چکیده مقاله:

طلاق به معنی پایان شرعی و قانونی ازدواج و جدا شدن زن و شوهر از هم است. طلاق خاتمه دادن به پیوند زناشویی تحت شرایط خاص ، قانونی، شرعی و عرفی است که پس از ان زن و شوهرنسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی ندارند(غیاثی، معین و روستا،( ۱۳۸۹ تبعات طلاق منحصر به خانواده نیست بلکه باعث متزلزل شدن جامعه نیز میشود. خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماعی است در معرض پیامدهای ناگوار پدیده طلاق قرار دارد. پیامد های طلاق علاوه بر اینکه تاثیرات منفی بر جسم و روان کودکان دارد و اینده انها را هدف قرار میدهد روی زنان و مردان هم تاثیرات مخرب ناشی از جدایی را مشاهده میکنیم. مطالعه خانواده در جوامع امروزی نشان می دهد که خانواده های امروزی با چالش های فراوانی در درون روبرو هستند. سست شدن بنیان خانواده، طلاق، نداشتن تفاهم میان زوجین و وجود فرزندان بزهکار مواردی هستند که ساختار خانواده معاصر را شدیدا تهدید کرده و پیامدهایی همچون طلاق به دنبال دارد. طلاق پدیده ای چند بعدی است شاید کمتر پدیده ای به پیچیدگی طلاق وجود داشته باشد ان روز که خانواده ای از هم پاشید به نظر می رسد یک دعوای ساده عامل ان بوده حال انکه چنین نیست و مجموعه ای از عوامل روانی - اجتماعی ، اقتصادی پدید امده به هم پیوسته اند و بنیان خانواده را برباد داده اند. بیشترین اثرات طلاق متوجه کودکان می باشد از میان عوارض موثر بر کودکان می توان از عوارض عاطفی و اجتماعی سخن گفت که دامنه این عوارض بسیار است و این اسیب ها و عوارض به صورت ترس، اضطراب،انتقام جویی،افسردگی،انزوا و نیاز افراطی به محبت،اختلال در رفتار،امادگی برای جرم و بزهکاری و حتی تن دادن به جرم و ارتکاب ان ، اختلال در امر تحصیل و در روابط معاشرتی و رفتارهای ضداجتماعی را نشان داد. نسبت بزهکاری در خانواده های متلاشس شده خیلی بیشتر از خانواده های بادوام است و بی سرپرستی در فرزندان عقده های روانی ایجاد می کند و جنبه منفی طلاق خیلی گسترده است. طلاق برای زن و مرد مشکلات اقتصادی،روانی،عاطفی و اجتماعی ایجاد می کند و برای فرزندان که درگیر تضادهایی می گردند که نه توان درک ان را دارند و نه تاب کنارامدن با ان را. این کودکان در معرض اسیب های روانی و اجتماعی فراوانی قرار میگیرند که یکی از پیامدهایش افزایش میزان و نوع رفتارهای انحرافی است و علاوه بر ان اسیب های روحی وارد شده به این کودکان بسیار شدید است. در بیشتر اسیب های اجتماعی ردپایی از فرزندان طلاق به چشم میخورد. همچنین عدم روابط گرم و عاطفی در خانواده با افزایش احتمال گرایش فرد به بزهکاری رابطه مستقیم دارد.در این مقاله همچنین راهکارهایی مانند: راهکارهای اجرایی و اموزشی -فرهنگی ارایه شده است.

نویسندگان

نسیم همایونفر

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی دانشگاه ازاد اسلامی واحد رودهن تهران – ایران

سیدامیرحسین حسینی

کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه و مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد ۵۵ تهران