بررسی تاریخی توسعه آموزش وپرورش در افغانستان

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,025

فایل این مقاله در 26 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SPESHCONF02_134

تاریخ نمایه سازی: 28 اردیبهشت 1401

چکیده مقاله:

افغانستان یکی از بسیاری از کشورهای در حال توسعه است، اما کشوری است که برای چندین دهه هیچ گونه توسعه ای به خود ندیده است. افغانستان مانند بسیاری از کشورها پیشرفت نکرده است، حتی راکد نشده است - به قهقرا رفته است. بخش صنعت از هم پاشیده است، بهره برداری از منابع طبیعی سقوط کرده، تولیدات کشاورزی کاهش یافته، زیرساخت های فیزیکی و اداری از هم پاشیده شده است، و بخش اجتماعی تقریبا به طور کامل سقوط کرده است. نرخ باسوادی، برای مردان ۴۵ درصد و برای زنان ۱۱ درصد، که جزو پایین ترین نرخ های جهان است، قبل از جنگ ها نیز پایین بود، اما حتی در مقایسه با وضعیت امروز، ۲۵ سال پیش تعداد مدارس و دانش آموزان بیشتری در مدارس وجود داشت. اگرچه سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ دست کم در شهرها تغییر ایجاد کرده است، اما این که آیا کشور دیگری مانند افغانستان با نرخ سواد پایین وجود دارد یا خیر، تردید وجود دارد. علاوه بر این، "محیط بی سواد" در افغانستان مشهود است (اگرچه سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ تغییراتی را حداقل در شهرها به ارمغان می آورد). در خارج از چند شهر به سختی روزنامه، مجله، کتابفروشی یا کتابخانه وجود دارد و تعداد بسیار کمی نوشته شده است. پیام هایی مانند پوستر، تبلیغات و تابلوهای راهنما. ( Melay، ۱۹۹۹).تغییر و تحول در ابعاد وجودی هر نظام اجتماعی برای تطبیق و سازگاری اجزاء و زیر نظامهای آن با شرایط حاکم بر هر دوره ای اجتماعی به منظور بقا، رشد، توسعه و کارآیی بهتر آنها همواره در طول زمان مطرح و به عنوان بخشی از تاریخ هر کشور وجود داشته است. نظامهای آموزشی به طور عام و نظامهای آموزش عالی به طور خاص به عنوان یکی از ساختارها و زیرنظامهای مهم موجود در هر جامعه برای رشد و توسعه و نیل به اهداف مورد انتظار از آنها، در طول زمان نیاز به پارهای تغییر و تحول و اصلاحات را در خود احساس کرده و بر این اساس در گذر تاریخ همواره دستخوش تغییر و تحول بودهاند.این تغییر و تحولات در اعصار مختلف شکل گرفته و ناشی از نیروها و عواملی بودهاند که به نظام آموزشی و دیگر زیرنظام ها، ساختارها و حوزه های مرتبط با علم و دانش در آن جامعه شکل داده است. مطالعه ی فرآیند توسعه در جهان پیشرفته، حکایت از این واقعیت دارد که نظام دانایی به طور عام و نظامهای آموزش عالی به طور خاص، همواره عامل بنیادی تکامل و توسعه ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بودهاند؛ بنابراین، کشورهایی که خواهان توسعهی همه جانبه، متوازن و پایدار هستند، ابتدا بایستی نظامهای آموزش عالی خود را به طور متوازن و پایدار توسعه دهند. شرط لازم برای توسعهی متوازن و پایدار این نظامها، شناخت دقیق آنهاست. تحلیل تحول تاریخی، ساختاری و کارکردی نظام آموزش عالی مهمترین منبع یادگیری به منظور توسعهی این نظام است. در واقع، بدون شناخت گذشته نظام آموزش عالی، نمیتوان وضعیت موجود آنها را ارتقا بخشید و طرحی نو برای عزیمت به سوی آیندهی مطلوب درانداخت. به عبارت دیگر، نوآفرینی و بازآفرینی نظامهای آموزش عالی، نیازمند بازاندیشی در تاریخچه، سرگذشت و سیر تحول آن است(انتظاری، ۱۳۸۸)