بررسی و نقد نظرهای گنتزن و هکین درباره نقش قواعد ساختاری و عمل گری در تعریف ثوابت منطقی

سال انتشار: 1394
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 103

فایل این مقاله در 25 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_LOGIC-6-1_006

تاریخ نمایه سازی: 18 اردیبهشت 1401

چکیده مقاله:

گنتزن قواعد سیستم منطقی را به دو دسته «قواعد عمل گری» و «قواعد ساختاری» تقسیم می کند. مقصود وی از قواعد عمل گری، قواعد معرفی و حذف یک ثابت منطقی است. قواعد ساختاری بیان کننده ویژگی های مبنایی یک استدلال است به  گونه ای که هر تغییری در آن ها سبب تغییر کل سیستم می شود. وی در آثار خود به این نکته اشاره داشته است که معنای ثوابت منطقی صرفا از طریق قواعد عمل گری قابل حصول است این نکته زیربنای رویکرد استنتاج گرایی به معناداری ثوابت منطقی است. چرا قواعد عمل گری و ساختاری مجموعا به عنوان تعریف ثوابت منطقی لحاظ نشود؟! پیکاک با این پرسش مبنای رویکرد استنتاج گرایی را به چالش می کشد. ایان هکین در پاسخ به این ادعا، استدلال می کند که پذیرش ایده پیکاک، منجر به عدم پایستاری خواهد شد. در این مقاله پس از بررسی دقیق مفهوم قواعد ساختاری و بیان تمایز آن با قواعد عمل گری، استدلال هکین را ارزیابی و نقد خواهیم کرد و در نهایت راه کاری برای مسئله ارائه می شود.  

نویسندگان

مرتضی مزگی نژاد

دانشجوی دکتری، دانشگاه تربیت مدرس

لطف الله نبوی نبوی

دانشیار گروه حکمت و فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس

سیدمحمدعلی حجتی

دانشیار گروه حکمت و فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس