حدود مفاهیم «جبر» و «اختیار» در متون پهلوی و رابطه آن ها با نقش انسان در تاریخ در اندیشه مزدیسنا
عنوان مقاله: حدود مفاهیم «جبر» و «اختیار» در متون پهلوی و رابطه آن ها با نقش انسان در تاریخ در اندیشه مزدیسنا
شناسه ملی مقاله: JR_JHRU-8-4_005
منتشر شده در در سال 1395
شناسه ملی مقاله: JR_JHRU-8-4_005
منتشر شده در در سال 1395
مشخصات نویسندگان مقاله:
اسماعیل سنگاری - استادیار دانشگاه اصفهان
علیرضا کرباسی - کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان
عرفانه خسروی - کارشناسی ارشد فرهنگ وزبانهای باستانی
خلاصه مقاله:
اسماعیل سنگاری - استادیار دانشگاه اصفهان
علیرضا کرباسی - کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان
عرفانه خسروی - کارشناسی ارشد فرهنگ وزبانهای باستانی
اندیشه مزدیسنا، بسان دیگر مکاتب دینی و فلسفی، جایگاه بسیار ویژه ای برای موضوع «جبر» و «اختیار» در نظر داشته است. با بررسی متون کهن برای شناخت این آیین که شامل ریگ ودا و اوستا و متون پهلوی است، می توان ردپای سه گونه تفکر را در پدیدآمدن دیدگاه مزدیسنا، درباره نقش اراده انسان درتاریخ و حدود آن تشخیص داد. نخست نقش بغ دختان و ایزدان در رفتار و کردار انسان که بی شک تاثیرپذیرفته از اندیشه های پیش از زردشت بوده و حضور همه جانبه آن ها در زندگی انسان، محدودکننده اختیار انسانی است؛ دوم دیدگاه خود زردشت و به رسمیت شناختن و برجسته کردن اراده انسانی از دیدگاه اوست؛ سوم نقش اندیشه های سایر ملل که از مهم ترین آن ها دیدگاه های نجومی و ستاره شناسی بابلی و همچنین آموزه های گنوسی است که تاثیر آن ها را در متون ایرانی کهن می توان دید. اندیشه مزدیسنا متاثر از مجموعه ای از این عوامل بازتاب دهنده، روایتی بوده که در آن نه جبر همه جانبه ای بر رفتار انسانی حاکم بوده و نه انسان دارای اختیار مطلق در ساخت سرنوشت خویش است. در متون پهلوی، کوشش می شود تا این دو گرایش فکری متضاد با یکدیگر آشتی داده شود: راه حل این مشکل درتقسیم بندی بخت آدمی به امور دنیوی و مینوی جستجو شده است؛ امور دنیوی را به جبر و تقدیر و امور مینوی را به اختیار و کردارهای آدمی منتسب کرده اند.
کلمات کلیدی: تاریخ, آیین زردشتی, اندیشه مزدیسنا, جبر و اختیار, انسان, تقدیر
صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/1323914/