بررسی و تبیین نظریه «لوگوس» در اندیشه هراکلیتوس و «نوس» در فلسفه آناکساگوراس

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,306

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICMHSR08_079

تاریخ نمایه سازی: 27 شهریور 1400

چکیده مقاله:

از جمله مسایل جالب توجه فلسفی در تفکر یونان باستان، مساله ی طبیعت و فهم عقلی از طبیعت بوده است. و نخستین مسئله ی مورد توجه در مابعدالطبیعه، مسئله ی ثبات و تغیر است؛ این دو صورت اساسی در امور طبیعی، که یکی از تغییرپذیری بعضی امور و دیگری از دوام و استمرار بعضی اوضاع و احوال ظاهرا ثابت حکایت می کند، مورد توجه متفکران یونانی قرار گرفت. هراکلیتوس و آناکساگوراس از جمله نخستین فیلسوفان یونان باستان، قائل به تغیر و تبدل در جهان بودند. این دو اندیشمند در صدد تبیین تغییرات و دگرگونیهای عالم طبیعت برآمدند. آنان بر این عقیده بودند که هیچ عنصر ثابتی نمی تواند جزء نظام و عالمی باشد که همواره در تغیر و تبدل است. طبیعت گرایان ادعاهایشان درباره ی طبیعت را به فهم کل جهان و روندهای موجود در جهان طبیعی اطلاق می کنند؛ «لوگوس» ضرورت قاعده مندی جهان، از منظر هراکلیتوس و عقل mind (نوس Nous) از نگاه آناکساگوراس دو دیدگاه مطرح در طبیعت گرایی هستند. آناکساگوراس در هستی لایتناهی به دنبال یافتن اصل حرکت بود و هراکلیت جویای حل معمای هستی؛ به عقیده ی وی جهان حاصل حرکت موزون و منظمی است که هر یک از پدیده هایش به تیعیت از این قانون در حال«شدن»است. به اندیشه ی آناکساگوراس بیرون آمدن جهان منظم و متنوع از عالم شکل ناگرفته نتیجه ی حرکت خردمندانه ی نوس است. در این مقاله علاوه بر بررسی و تبیین این دو تفکر، سعی بر مقایسه و بیان مقصود از طرح این دو دیدگاه است.

نویسندگان

مهناز چراغی سرابی

دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی قم، قم، ایران