تبیین رهیافت برنامه ریزی پیشایندی ارتقای منظر فرهنگی در تعامل با بوم شناسی انسانی در گذر زمان

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 268

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_SCJS-19-2_008

تاریخ نمایه سازی: 24 شهریور 1400

چکیده مقاله:

سابقه و هدف: منظر فرهنگی۱ از دهه ۱۹۹۰ میلادی، توسط سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، به­عنوان یک زمینه موضوعی میان­رشته و فرارشته معرفی، و به­صورت رسمی در دستورکار توسعه جوامع عضو سازمان قرار گرفت. در حالیکه از دهه ۱۹۲۰ میلادی، صاحب نظران زیادی در این زمینه مطالعه و فعالیت نموده و متون مرتبط با آن را منتشر کرده اند. بوم شناسی انسانی۲ به مطالعه ارتباط انسان­ها با یکدیگر و با محیط زندگی خویش مربوط می شود و پیوند تنگاتنگی با منظر فرهنگی دارد و کارکرد دوگانه­ای در تحقق­پذیری همزمان ارتقای ارزش­های منظر فرهنگی و بهبود بوم­شناسی انسانی ایجاد می کند. سابقه این مفهوم به سال ۱۹۰۷ میلادی باز می­گردد و از آن زمان تاکنون، نظریه­پردازان مرتبط با این موضوع با مطرح نمودن موضوع های متنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تلاش برای بهبود رابطه انسان و محیط زیست بودند. هدف این مقاله، دست­یابی به چگونگی دگرگونی مفهوم منظر فرهنگی در گذر زمان و تداوم آن در تعامل با بوم­شناسی انسانی است، به­گونه ای که قابل پیاده سازی در یک فرآیند برنامه ریزی ارتقای منظر فرهنگی باشد. مواد و روش­ها: نوع پژوهش در این مقاله یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است و روش شناسی آن بر پایه روش پژوهش ساختاری - تاریخی استوار شده است. محدوده زمانی این پژوهش از سال ۱۹۰۸ میلادی که نخستین استفاده از عبارت «منظر فرهنگی» در خارج از قلمرو هنر و نقاشی صورت گرفت تا سال ۲۰۲۰ (سال انجام این پژوهش) است. به این منظور با انجام بازبینی متون مرتبط با چارچوب های نظری، فنی و تجربی منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی، و به­کارگیری روش تحلیل متون مدون، برپایه روش­های پژوهش تحلیل ساختاری تاریخی و تحلیل قیاسی، زمینه­های مشترک منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی در یک توالی زمانی مبتنی بر روابط علت و معلولی، سازمان­دهی شده است. در این شیوه پژوهش، شواهد، مدارک و اسناد تاریخی به­عنوان مواد پژوهش، پژوهشگر را در پاسخ به سوال «چه بوده است؟» یاری می­کنند. تفسیر شواهد با نگاهی «مشروط و احتمالی» نسبت به علیت (در مقابل جبر) و بهره گرفتن از تبیین­های ترکیبی از دیگر ویژگی­های این روش پژوهش است که به آن ماهیت تطبیقی – تاریخی می دهد. داده­ها و اطلاعات مورد نیاز پژوهش، شواهد تاریخی و از نوع کیفی هستند و از مسیرهای چهارگانه (۱) متون و منابع اولیه (۲) متون و منابع ثانویه (۳) متون مربوط به سوابق جاری (۴) متون بازگردآوری شده به­دست آمده اند. نتایج و بحث: دست­یابی به آگاهی افراد و جوامع برای شناسایی و توصیف مناظر فرهنگی سرزمین خویش و تلاش برای ثبت جهانی آن به­منظور حفاظت و ارتقای ارزش­های منظر فرهنگی از راه «مدیریت منابع فرهنگی» که جایگزین «حفاظت از میراث فرهنگی» می­شود، قابل تحقق است. در مقابل اندیشمندان در قلمرو دانش بوم­شناسی انسانی در پی کشف راه­حل برای بهبود رابطه میان انسان و زیست­بوم انسانی هستند و همزمان پژوهشگران و فعالان حرفه­ای در قلمرو دانش منظر فرهنگی بر شناسایی و توصیف مناظر فرهنگی متمرکز می­شوند. از سوی دیگر، با توجه به اهمیت برنامه ریزی و تصمیم سازی فرآیندمحور، توجه به نقش بازیگران و همچنین ضرورت تاکید بر اصل عدم قطعیت، ماهیت میان رشته ای بودن انگاشت های منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی، دگرگونی­ها و پیچیدگی های محیط های طبیعی و انسان ساخت، رهیافت برنامه ریزی راهبردی و بویژه برنامه­ریزی پیشایندی می­تواند پیوند محتوایی و فرآیندی بین این قلمروهای دانش دوگانه را برقرار نماید. نتیجه­ گیری: نتیجه این پژوهش، پیشنهاد الگوی برنامه­ریزی پیشایندی با توجه به اجزای انگاشت منظر فرهنگی و بوم شناسی انسانی است که توجه ویژه­ای به مطالعه تاریخی و توصیف و تحلیل دوره­ای شواهد دارد. این الگو به­صورت یک فرآیند دوگانه با دو مرحله کلان ((۱) مستندسازی و تدوین برنامه (۲) اشتراک­گذاری و شش مرحله خرد (شناخت ارزش های منظر فرهنگی، تشخیص روابط علت و معلولی، تحلیل اثر، توسعه راهبردهای واکنشی، توسعه برنامه­های پیشایندی مبتنی بر شواهد و اشتراک­گذاری برنامه­های پیشایندی مرتبط با ارزش­های منظر فرهنگی میان بازیگران کلیدی)، پیشنهاد گردید. در مرحله نخست از این فرآیند، با استفاده از مشاهدات و مطالعات میدانی، ارزش­های منظر فرهنگی شناسایی و توصیف می شوند، سپس با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبه­های هدفمند پیرامون روابط علت و معلولی هر یک از ارزش­های یاد شده، همزمان تحلیل اثر نیز صورت گرفته و اقدام به توسعه راهبردهای واکنشی می­شود. در مرحله دوم نیز با پیشنهاد برنامه­های پیشایندی مبتنی بر شواهد و اشتراک­گذاری برنامه­های پیشایندی مرتبط با ارزش­های منظر فرهنگی میان بازیگران کلیدی، افزون بر معکوس نمودن روند افت ارزش­های منظر فرهنگی، ارتقای آن ها نیز در دستورکار قرار می گیرد.  

نویسندگان

علی حسین پور

گروه شهرسازی، دانشکده هنر، معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد، نجف آباد، ایران

داریوش مرادی چادگانی

گروه شهرسازی، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران

شیرین طغیانی خوراسگانی

گروه شهرسازی، دانشکده هنر، معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد، نجف آباد، ایران

الهام ناظمی

گروه شهرسازی، دانشکده هنر، معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد، نجف آباد، ایران