بررسی روابط بینامتنی نقاشی، عکاسی و سینما بر اساس نقد جغرافیایی وستفال

بینامتنیت بینانشانه ای امکان مطالعه روابط متن هایی از نظام های گوناگون نشانه ای (رابطه ادبیات و هنر و نیز انواعهنربا یکدیگر) را فراهم می کند. به عنوان مثال اقتباس سسنمایی از یک نقاشی بررسی بینامتنی و در عین حال بینانشانهای ولی درون هنری محسوب می گردد. در واقع، بسیاری از مطالعات بینامتنی در جهان امروز به همین نوع بینامتنیتبینانشانه ای تعلق دارد. نقاشیع عکاسی، تئاتر، سینما و هنرهای دیجیتال درسیر تاریخی هنر و پیشرفت رسانه هایی کههدف انتقال پیام و ترجمه بیان تصویری متن را برعهده داشته اند و با کمک تکنیک و ابزارهایی که روز به روز نحوه بیانگوناگونی به خود گرفته اند در اصل وجوه اشتراک فراوانی با یکدیگر دارند و به عبارتی زبان مشترکی در بین آنها برقراراست. عنصر قاب تصویر و فضا از عناصر مشترک و مهمی است که بین نقاشی و سینما نقش مهمی را داشته و دارند لذااین پژوهش ضمن معرفی یکی از رویکردهای جدید نقد جغرافیایی به روابط بینامتنی نقاشی و عکاسی و سینما می پردازد.نقد جغرافیایی یکی از انواع نقدهایی است که به نوعی از بینامتنیت بهره می برد. بررسی روابط بینامتنی فضا و قاب تصویردو عنصر مشترک در نقاشی و سینما می پردازد تا تاثیر پذیری و تاثیرگذاری و روابط بینامتنی این هنرها و رسانه ها رابویژه با تحولات بعدی در عصر معاصر و پیشرفت تکنولوژی ها و ورود به عصر هنرهای دیجیتال را ضمن معرفی نقد جدیدیکه از قرن بیستم پا به عرصه گذاشت مورد بررسی قرار دهد و اینکه با عناصر نقد جغرافیایی که بسیار قابل تطبیق بانقاشیو سینما و عکاسی و هنرهای دیجیتال منطبق می باشد و می توان بحث فضای عینی و فضای تخیلی را ضمن پرداخت بهدو عنصر قاب تصویر و فضا که بسیار بارز و مشخص در نقاشی و سینما از وجوه مشترک است تا حرکت و سرعت که ازوجوه تفاوت نقاشی باسینما است و در عین حال وجه اشتراک هنرهای دیحیتال و سینما است مشاهده نمود.

کلیدواژه ها:

بینامتنیت ، نقد جغرافیایی ، وستفال ، عکاسی ، نقاشی ، سینما