جایگاه مادر در «داستان زلزله» نوشته مصطفی مستور

زنان به ویژه مادران ازاز دیرباز قدیم الایام مقام شایسته و ارجمندی در ایران باستان داشته اند و البتهتا دوران معاصر نیز این شایستگی و بلند پایه ای ادامه دارد؛ زیرا در دوران گذشته دوران مرد سالاریبوده و نقش زنان در نوشتن نیز کم بوده است ولی در ادبیات معاصر چون زنان به این عرصه ورود پیدامی کنند دیگر آن مرد سالاری قبلی در آثار معاصر به وضوح یافت نمی شود؛ اما در مورد مادر که یکیاز نقش های اسطوره ای بوده و هست. در داستان مستور با اینکه نقش اجتماعی کمرنگی گرفته ولیبا این حال تاثیر خود را داشته است و خود را از قید و بند دنیا آزاد می سازد و خود را تسلیم خدا می کندتا جایی که برای خدا غمگین می شود و می خواهد که برای او بمیرد و درواقع فناء فی الله شود.پژوهشگران در این مقاله به دنبال این مساله هستند که نقش زن و به ویژه نقش مادر و همچنینتاثیراتی را که در جامعه دارند و تاثیراتی که جامعه بر آنان دارد، مورد بررسی قرار دهند. نتایج حاکی ازاین است که در داستان مستور زنان پایگاه اجتماعی قدرتمندی ندارند و بیشتر اثر پذیرند تا تاثیر گذار.

کلیدواژه ها:

ادبیات داستانی ، نقش زن ، جایگاه مادر ، مصطفی مستور ، مرد سالاری ، برابری