از فلسفه روانشناسی تا روانشناسی فلسفه

این مقاله، بر پایه مطالعه موردی درباره علم روان شناسی و علم فلسفه ، به طرح پرسش هایی پرداخته است که تلاش شده علاوه بر دستیابی به چرایی و ماهیت فلسفی روان شناسی با نگاهی متفاوت علم فلسفه را از بعد روان شناختی مورد ارزیابی قرار دهد. پرسش های بنیادین از این قرار است که آیا فلسفه به چیستی ماهوی روانشناسی می پردازد یا روان شناسی به عنوان علمی میان رشته ای تا مرز فلسفه پیشروی کرده است آیا الزاما هر روان شناسی می بایست فلسفه بداند یا هر فیلسوفی باید از روان شناسی سر در بیاورد اگر پاسخ بلی است؛ مرز قابل تفکیک فلسفه از روان شناسی کجاست و اگر پاسخ خیر می باشد فرضیه های کارکردی ذهن ارسطو، دکارت، لاک و کانت، چه می گویند تکلیف اندیشه های فلسفی یونگ که در غالب آثارش نمایان است چه می شود هدف اصلی از نگارش مقاله پاسخ به پرسش های مطرح شده می باشد، پاسخی که روشنگر حقایق مفهومی و علمی به چراهای یک روان شناس باشد تا شاید بتواند فلسفه روانشناسی را از روان شناسی فلسفه تفکیک کند.

کلیدواژه ها:

روان شناسی ، فلسفه ، روان شناس ، فیلسوف