بررسی رابطه نشخوار ذهنی و شیوه های تنظیم هیجانی در زنان سرپرست خانوار

خانواده این واحد به ظاهر کوچک اجتماعی، از ارکان عمد و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود ودر واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی حفظ سنت و رسوم و ارزش های والا و مورد احترام و شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی، مبدأ بروز و ظهور و عواط انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسانی به حساب آورد (صنایی، 2001؛ به نقل از خدائی و انتصار فومنی، 1395). زنان سرپرست خانوارزنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد خانواده، خودشان سرپرست خانواده هستند و سرپرست خانواده به کسی اطلاق می شود که مسئولیت اداره اقتصادی خانواده را به دوش دارد و تصمیم گیری های مهم و حیاتی به عهده او است، زنان پس از بی سرپرت شدن معمولاً در برابر یکسری مشکلات قرار می گیرند، مانند تامین و مراقبت از کودک (اگر فرزندی داشته باشد)، یافتن سرپناهی مناسب، تامین معیشت خانواده ودسواری های ناشی از اینکه او تنها بزرگسال خانواده است و بایدنقش مادر و پدر را یکجا بازی کند (وینمال و لیورپول ـ تاسی، 2017؛ به نقل از محمدی، خوشنویس و جلالی، 1398) زنان به علل گوناگونی ناچار به سرپرستی از خانواده می شوند، از جمله فوت، اعتیاد، زندانی بودن، متواری بودن، مهاجرت، مفقودالاثر و سربازبودن همسر. گاهی نیز دخترانی را می بینیم که ازدواج نکرده اند و تنها زدگی می کنند، در اکثر موارد ممکن است زنان سرپرست خانوار مطلقه هم باشند این گروه از زنانی از زمانی که همسر خود را به هر علتی از دست می دهند مجبور به ایفای نقش های چندگانه ای می شوند که در تعارض با یکدیگر قرار دارند. گروه عمده ای از این زنان با فقر، ناتوانی به ویژه در اداره امور اقتصادی خانوار روبه رو می شوند، به طوری که عزت نفس و سلامت روانی آنان را مختل و زمینه ابتلا به افسردگی و دیگر اختلالات را در آنان فراهم می کند. نقش زن در تربیت فرزندان و آینده سازان مملکت بر کسی پوشیده نیست، مادری که از نظر روحی و هیجانی سلامت روان دارد هم خودش و هم فرزندانی که پرورش می دهد بازده و عملکرد مثبتی دارند.