سنجیدن قبل از پریدن

نوع محتوی: طرح پژوهشی
زبان: فارسی
شناسه ملی سند علمی: R-1104192
تاریخ درج در سایت: 21 تیر 1399
مشاهده: 272
تعداد صفحات: 21
سال انتشار: 1398

نسخه کامل طرح پژوهشی منتشر نشده است و در دسترس نیست.

  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این طرح پژوهشی:

چکیده طرح پژوهشی:

جاناتان دی. پولاک (Jonathan D. Pollack) و جفری ای. بادر (Jeffrey A. Bader)، در گزارشی با عنوان «سنجیدن قبل از پریدن: ارزیابی خطرات قطع ارتباط ایالات متحده و چین» به موضوع افزایش دیدگاه خصمانه آمریکا نسبت به چین پرداخته اند. این گزارش در جولای 2019 توسط بروکینگز منتشر شد. در سال­ های اخیر دیدگاه­های آمریکایی­ ها نسبت به چین (به خصوص در میان نخبگان) به شکل فزاینده­ ای حالت خصمانه به خود گرفته­ اند. با آن که این مسیله تا حدودی به رفتار چین و سیاست­ های دولت ترامپ مربوط می­ شود، این چرخش­ ها در طرز فکر ایالات متحده بیانگر نارضایتی گسترده­ تری نسبت به پیامدهای ظهور پکن به عنوان یک قدرت نوظهور جهانی و احتساب چین به عنوان خطری بسیار بزرگ­تر برای منافع تجاری، سیاسی و امنیتی ایالات متحده است. از نظر بسیاری، سوال اساسی، دیگر این نیست که چگونه باید روابط با چین را مدیریت کرد، بلکه مسیله چگونگی مقابله به مثل کردن با چین و (در صورت امکان) ایجاد مانع بر سر راه پیشرفت این کشور در دستیابی به جایگاه یک قدرت برتر جهانی است. جناح­ های سیاسی چپ و راست در ایالات متحده هر دو دیدگاه­ های خصمانه­ ای نسبت به چین دارند، اگر چه دلایل هر یک از آنها کاملا متفاوت از دیگری است. این چرخش­ های به مراتب مشهودتر در تفکر کنونی، از جریان روشنفکری و منافع تجاری در کانون گفتمان سیاست ایالات متحده نشات می­ گیرند. به خودی خود یا به واسطه طراحی، اکنون دیدگاه میانه­ رو با احساسات در دولت ترامپ و در جناح­ های چپ و راست این شکاف سیاسی با هم همراه شده­ اند و همگی بر این اعتقاد هستند که اهداف سیاسی و نیات راهبردی چین روز به روز اهریمنی ­تر می­شوند. نقش نوظهور اقتصادی و تکنولوژیک چین و رجوع رهبری آن به راهبرد اقتصاد دولتی، نقطه کانونی بخش اعظم مباحثات سیاسی در ایالات متحده بوده است. نظریات سخت­گیرانه ­تر بر این باورند که پیشرفت چین به لحاظ فکری منجر به تضعیف قدرت آمریکا و گرفتن جایگاه رهبری منطقه ­ای و نهایتا جهانی از ایالات متحده خواهد شد. بر اساس این ارزیابی بدبینانه، این چرخشهای قدرت متضمن جدایی بین دو تا از بزرگ­ترین اقتصادهای جهان و تلاشی متوازن برای جدایی راهبردی هستند. در میان سیل انبوه صداهای ناراضی که در ایالات متحده به گوش می­ رسند، توجه بسیار کمی به این موضوع شده است که اتخاذ مواضع خصمانه در قبال چین به کجا ختم خواهد شد. چین در حال حاضر در تجارت جهانی از جایگاه ممتازی برخوردار است که عمیقا با زنجیره عرضه که در برگیرنده شرکا و هم­ پیمانان ایالات متحده نیز می شود، گره خورده است. این کشور به طور فعال در سرمایه­ گذاری زیرساختی در سراسر آسیا، آفریقا و اروپا، از جمله به عنوان یک وام دهنده چندجانبه، مشارکت دارد. محصولات این کشور (شامل برخی از بخش­ های دارای فناوری برتر مثل مخابرات) در بازارهای جهانی از قیمت­ های رقابتی برخوردار بوده و به خوبی از آنها استقبال می­ شود. شاید مهم­تر از همه این باشد که در خارج از ایالات متحده هیچ حمایت معناداری برای ممانعت از کسب جایگاه رو به رشد چین در اقتصادهای منطقه­ ای و جهانی وجود ندارد. اگر نخبگان چینی و افکار عمومی در این کشور به این نتیجه برسند که ایالات متحده قصد دارد مانع دستیابی چین به جایگاه قانونی خود در امور جهانی شود، هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که پکن فرمانبردار بوده و سر تسلیم فرو آورد. در عین حال، هیچ یک از همسایگان چین، حتی آنهایی که از رشد قدرت این کشور ناراضی هستند، مایل نیستند در تقابل بین ایالات متحده و چین بین این دو کشور قرار گیرند. برای واشنگتن و پکن هر دو، بازسازی یک نظم قانون­ مدار با بردباری و عدم امتیازگیری یک جانبه از سوی هر یک از طرفین تنها مسیر معتبر رو به جلو خواهد بود. به جای تکرار متقابل رفتار بیگانه­ هراسانه یا پارانویایی چین، ایالات متحده باید روی اقدامات و روابط متقابل برای ارتقا باز بودن[1]، حرکت تهاجمی جهت باز کردن بازارهای چین، استقبال از بازدیدکنندگان و پژوهشگران چینی و دفاع از هم­پیمانان خود پافشاری کند. ایالات متحده همچنین نیاز دارد سیاست­ های شکست خورده داخلی خود را ترمیم کرده و سرعت حرکت نزولی جهانی­ سازی را در داخل کشور کاهش دهد تا به این وسیله مقصر جلوه دادن چین را کمرنگ کند. بدون چنین اقداماتی، منطقه و جهان به طور اجتناب­ ناپذیری به سمت رقابت بی حد و حصر یا بدتر از آن پیش خواهد رفت -وضعیتی که به نفع هیچ کشوری از جمله ایالات متحده نخواهد بود.