اثرات مثبت و سازنده هوش تجاری بر امتیاز رقابتی با در نظر گرفتن نقش میانجی تسهیم علم ودانش و نوآوری سازمانی (مورد مطالعه:شهرداری تهران)

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 320

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

این مقاله در بخشهای موضوعی زیر دسته بندی شده است:

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CEUCONF07_362

تاریخ نمایه سازی: 22 مرداد 1399

چکیده مقاله:

هوش تجاری یکی از مفاهیم مهم مدیریت و سازمان می باشد و به یک نهاد پیشرو در زمین بازارهای جهانیتبدیل شده و مز یت هایی در تمام فعالیت ها و فرآیندها فراهم می آورد. درکسب وکار، سازمان ها همیشه سعیمی کنند، بدانند رقبای خود چه کاری انجام می دهند. طیف گسترده ای از فن آوری برای جمع آوریاطلاعات و دانش در یک سطح سازمان و همچنین کمک به فرایند هوش تجاری، از طریق تجزیه و تحلیل ایناطلاعات توسط ایجاد یک پرس و جو وجود دارد. از طرفی، همان طور که بیان شد در کشور ما هنوز درکصحیحی از مفهوم هوش تجاری و مزیت رقابتی وجود ندارد. در بسیاری از کتب و یا محافل علمی کشور،هوش تجاری را مترادف با اطلاعات بازاریابی یا تحقیقات بازار می پندارند، از این رو قصد داریم که علاوه بربررسی این مقوله در این تحقیق و بیان تفاوت هوش تجاری با سایر هوش ها در سازمان، اهمیت و نقش افرادسازمان را در ایجاد هوش تجاری و به دست آوردن مزیت رقابتی، مشخص کنیم تا سازمان ها بتوانند درکصحیح تری از بازار و مشتریان خود داشت باشند.از طرفی با ورود به اقتصاد ماشینی، دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید ،مانند زمین و سرمایه و ماشین آلاتو... از ارجحیت بیشتری برخوردار شده است. به طوری که در این اقتصاد دانش به عنوان مهمترین عامل تولیدمحسوب می شود و از آن به عنوان مهمترین مزیت رقابتی یاد برده می شود. دانش یکی از مهم ترین اجزادارایی های نا مشهود محسوب می شود. اگر در گذشته دارایی سازمان ها مشهود بودند ولی امروز قسمتاعظم دارایی ها نامشهود است درسال های اخیر به وجود آمدن مفاهیم جدیدی چون کاردانشی، دانشکار، مدیریات دانش و سازمان های دانشی خبر از شدت یافتن روند کار برمدیریت دانشدرسازمان ها می دهند. پیتردراکر با بکارگیری این واژگان، خبر از ایجادنوع جدیدی ازسازمان ها می دهد که در آن جای قدرت بازو ، قدرت فکر حاکمیت دارد. براساس این نظریه در قرن بیست ویکم جوامعی می توانند انتظارتوسعه وپیشرفت داشته باشند که از دانش بیشتری برخوردارباشند. به این ترتیب برخورداری از منابع طبیعی نمی تواند به اندازه دانش مهم باشد.همچنین خلاقیت و نوآوری برای ماندگاری هر سازمانی لازم است و در طی زمان، سازمان های غیرنوآور از صحنهمحو می شوند و اگر چه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی که در یک مقطع از عمر خود درگیر آن است،موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم خواهد شد. بر این اساس بسیار ضروری است که در دنیاییبا شرایط متغیر و پویا و در شرایطی که تولید دیگر هنر نیست و بلکه درست ارائه کردن و فروختن؛ هنر استسازمان ها یا از خلاقیت و نوآوری بهره گیرند و یا از قبل خود را از صحن رقابت حذف شده بدانند. سازمان موفقسازمانی است که همیشه چند قدم فراتر از انتظار مشتریان خود گام بردارد و حتی نیازهای آینده ی آنان را پیش بینیو تعریف کرده، به مرحله ی اجرا در آورد. (جعفری و همکاران، 1382).

نویسندگان

جواد سلمانیان

دانشجوی دکتری تخصصی مهندسی کامپیوتر(گرایش نرم افزار)