بررسی نقش تئوری محدودیت ها و هزینه یابی بر مبنای هدف در حسابداری مدیریت

اقتصاد جهانی و فضای رقابتی بین شرکت ها مدیران را ناگزیر به پذیرش روش ها و تکنیک هایی برای بالابردن سود و کاهش هزینه های شرکت می نماید. سرمنشاء وجود مدیریت ظرفیت محدود به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر و سرمنشاء مدیریت هزینه، اهتمام در کاهش بهای تمام شه بوده است. مؤسساتی که در سطح بین المللی فعالیت می کنند با محدودیت هایی در سطح جهانی در مورد مدل های تولیدی lean (انعطاف پذیر) مواجه هستند. از طرفی در فضای رقابتی کاهش بهای تمام شده می تواند رمز موفقیت شرکت باشد. سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که کدامیک از روشهای TOC و ABC برای حل این گونه مشکلات و ار ائه ظرفیت موجود و کاهش بهای تمام شده محصول به آنجه که مد نظر است مفیدتر می باشند و آیا امکان استفاده از هر دو روش بهینه سازی در برنامه ریزی خطی و استفاده از روش هزینه یابی بر مبنای فعالیت این امکان را به ما می دهد که مشکلات پیچیده ای که شامل محدودیت های مختلف ظرفیت همچنین موجب افزایش هزینه تولید می شوند را حل کنیم. هزینه یابی بر مبنای هدف (ABC) از کارسازترین روشهای مدیریت هزینه است و ژاپنی ها در دهه 70 با استفاده از این روش موفق به پشت سر گذاشتن آمر یکایی ها در رقابت بر جذب سهم بازار شدند. اما Eli gold ratt نیز در کتاب ((The goal))با ارائه تئوری محدودیت ها جان تازه ای به دیدگاه های بهینه سازی تجاری داد (گولدرات و کوکس 1993). در این مقاله کمک نسبی فرضیه محدودیت ها نسبت به روش های تجاری حسابداری مدیریتی برای بهره گیری از منابع و تصمیم گیری و تفاوت آن با هزینه یابی بر مبنای فعالیت در موفقیت شرکت بررسی می شود.

کلیدواژه ها:

مدیریت ظرفیت ، تئوری محدودیت ها ، هزینه یابی بر مبنای فعالیت ، حسابداری مدیریتی